263 ( بی خوابی )
۲۲۹ ـُـمین روزِ سال
بی خوابی عجیبی زده به سرم که تا الان هر کاری میکنم نمیتونم بخوابم
۰بی خوابی عجیبی زده به سرم که تا الان هر کاری میکنم نمیتونم بخوابم
۰سلام سلام
ما دیروز صبح حرکت کردیم من قرص اشتها آور خورده بودم که تو ماشین بخوابم ، انقدر استرس داشتم یکی دو ساعت بیشتر نتونستم بخوابم ، ساعت 6 تقریبا رسیدیم ولی انقدر خسته بودم نتونستم بیام بنویسم
۲
بعد 6 ماه فردا صبح ساعت 11 قرار بریم قزوین خونه مریم . بعد از عروسی دیگه نرفتیم . احتمالا هم از جاده شمال قرار بریم . ولی موضوع اینه که بابا تازه دکتر رفته و قرص هاش رو عوض کردن . وقتی میخوره سرش گیج میره منگ میشه نمیتونه رانندگی کنه . هفته پیش که از آستارا داشتیم برمیگشتیم بعد از اینکه گردنه رو رد کردیم منگ شد یهو . زد به جاده خاکی اگه مامان زود بهش نگفته بود همون اتفاق ده سال پیش ممکن بود پیش بیاد . اگه یکم زودتر قرصا اثر میکرد حتما رفته بودیم ته دره . با این شرایط بازم اصرار دارن که بریم نمیدونم چرا . به خاطر همین موضوع هیچ تمایلی به رفتن ندارم . کاش از سرچم بریم حداقل . خلاصه که اگه فردا شبم پست گذاشتم که هیچی اگر فردا نیومدم یه فاتحه بخونید حداقل ...
۲تا حالا انقدر دقیق به زیبایی های پاییز دقت نکرده بودم . چند روزه اکسپلور اینستام پر شده از قشضنگیای پاییز ... تا حالا تا این حد عاشق طیف رنگی نارنجی نشده بودم ، نمیدونستم انقدر عاشق کدو حلوایی ام 😁 ... کدو حلوایی و شمع هایی با تم پاییزی و یه قهوه موکا تو ماگ نارنجی با طرح کدو یه نسیم خنک و یه ویو زیبای پاییزی و یه کتاب رمان فانتزی یا یه فیلم با تم پاییزی ... فکر کنم عاشق پاییز شدم ♥️
پ.ن : فقط کافیه تو اینستا سرچ کنید fall
نظرات و خاطراتتون رو از عاشقانه هاتون با پاییز بگید کلی کیف کنم ... بهترین فیلمای پاییزی که دیدید رو معرفی کنید
۴سلام سلام سلام
جدیدا خیلی کم میام اینجا واقعا دلم تنگ میشه بعضی وقتا
یه ماهی میشه یه سریالی رو به پیشنهاد مریم شروع کردم ...
۱