بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه

۱۹۱ مطلب با موضوع «روزنوشت» ثبت شده است.

260 ( روزنوشت )
‎۲۰۴ ـُـمین روزِ سال

بعد 6 ماه فردا صبح ساعت 11 قرار بریم قزوین خونه مریم . بعد از عروسی دیگه نرفتیم . احتمالا هم از جاده شمال قرار بریم . ولی موضوع اینه که بابا تازه دکتر رفته و قرص هاش رو عوض کردن . وقتی میخوره سرش گیج میره منگ میشه نمیتونه رانندگی کنه . هفته پیش که از آستارا داشتیم برمیگشتیم بعد از اینکه گردنه رو رد کردیم منگ شد یهو . زد به جاده خاکی اگه مامان زود بهش نگفته بود همون اتفاق ده سال پیش ممکن بود پیش بیاد . اگه یکم زودتر قرصا اثر میکرد حتما رفته بودیم ته دره . با این شرایط بازم اصرار دارن که بریم نمیدونم چرا . به خاطر همین موضوع هیچ تمایلی به رفتن ندارم . کاش از سرچم بریم حداقل . خلاصه که اگه فردا شبم پست گذاشتم که هیچی اگر فردا نیومدم یه فاتحه بخونید حداقل ...

۳ ۰ ۲

259 ( پاییز )
‎۱۸۵ ـُـمین روزِ سال

تا حالا انقدر دقیق به زیبایی های پاییز دقت نکرده بودم . چند روزه اکسپلور اینستام پر شده از قشضنگیای پاییز ... تا حالا تا این حد عاشق طیف رنگی نارنجی نشده بودم ، نمیدونستم انقدر عاشق کدو حلوایی ام 😁 ... کدو حلوایی و شمع هایی با تم پاییزی و یه قهوه موکا تو ماگ نارنجی با طرح کدو یه نسیم خنک و یه ویو زیبای پاییزی و یه کتاب رمان فانتزی یا یه فیلم با تم پاییزی ... فکر کنم عاشق پاییز شدم ♥️ 

پ.ن : فقط کافیه تو اینستا سرچ کنید fall

نظرات و خاطراتتون رو از عاشقانه هاتون با پاییز بگید کلی کیف کنم ... بهترین فیلمای پاییزی که دیدید رو معرفی کنید

۴ ۰ ۴

258 ( روزنوشت )
‎۱۶۳ ـُـمین روزِ سال

سلام سلام سلام

جدیدا خیلی کم میام اینجا واقعا دلم تنگ میشه بعضی وقتا

یه ماهی میشه یه سریالی رو به پیشنهاد مریم شروع کردم ...

۲ ۰ ۱

247 ( روزنوشت )
‎۱۰۳ ـُـمین روزِ سال

سلام سلام

الان داشتم پست های قبلیم رو میخوندم ، چقدر روزایی بوده که خوب نبودم ، خودم تعجب کردم واقعا ، من همیشه سعی کردم به خودم انرژی مثبت بدم مخصوصا این یک سال اخیر . اما هر چی میرم عقبتر میبینم روزایی بوده که اصلا خوب نبودم . حرفم نمیاد واقعا . فقط برای خودم ناراحت شدم خیلی .

۲ ۰ ۰

246 ( روزنوشت ) 06 / تیر / 1402 - سه شنبه
‎۹۹ ـُـمین روزِ سال

پست ثابت آپدیت شد 

آیدی تلگرامم ، وقتی ساختم اضافه میکنم . اینجا اومدن گاهی سخته برای همین شاید کانال تلگرام زدم .

150 تا تقریبا ستاره روشن داشتم ، همه رو باز کردم کوتاها رو خوندم اما هیچ رمقی ندارم . باورم نمیشه نصفشون رو شایدم همشون رو بعد از خوندن به خودم میومدم و میدیدم هیچی نفهمیدم . بعضی ها رو فقط در حد لایک ، منه معروف به کامنت گذار دیگه حوصله کامنت گذاشتن ندارم واقعا . البته اینجوری نمیمونه ، درست میشم بالاخره . همه وبلاگا رو در حد یه خط که میخوندم شاید هیشکی نبود که مثبت نوشته باشه . 99 % نوشته ها از غم و نارضایتی و مشکلات و این چیزا . اوناییم که خاطرات خوش بود ، دو تا پست میرفتی پایینتر بالاخره یه نارضایتی پیدا میشد . باورم نمیشه چقدر همه مثل همیم . تعجبیم نداره البته . چون هممون مشترکن ایرانیم . از مشکلات هیشکی خوشحال نمیشم اما حداقل اینکه تنها بدبخت ایران من نیستم هم باعث میشه کمتر احساس تنهایی کنم . ولی یه چیز رو حداقل از نظر خودم با قاطعیت میتونم بگم ... 

به جز سوگِ عزیز و بیماری ، تقریبا تمام مشکلات با پول حل میشه . 

۴ ۱ ۳