215 ( روزنوشت )
۳۱ ـُـمین روزِ سال
سلام سلام سلام امیدوارم که خوب باشید و نماز روزه هاتون مقبول درگاه حق
چقدر دلم میخواد حرف بزنم و چقدر دوست ندارم طولانی بنویسم
زندگیمون تغییر کرده مدتیه ، از وقتی مامان روزی یه شیفت میره مغازه یکم برنامه خونه عوض شده ، حال و هوای قبل رو نداره دیگه ، بیشتر مواقع خسته س ، وقتایی ام که میگه نیست خیلی راست نمیگه ، الانم که ماه رمضونه ، وقتی روزه میگیره شرایط بدترم میشه و بیشتر خسته میشه . بابا هم علی رغم میل باطنیش مجبوره بره اسنپ و خب اونم خسته میشه . مریمم که از چند روز قبل عید اومده بود ، الان یک هفته ای میشه که یه شرکتی میره که حسابداری یاد بگیره مثل کارآموزی تقریبا . کاش اینجوری نبود ، حس خوبی نمیگیرم از این وضعیت . همه یه جوری نگاه میکنن بهم که تنها کسی که همش خونه س و بیرون نمیره تویی ، اینکه چرا یه کار پیدا نمیکنی که دستت تو جیب خودت باشه و انقدر خونه نمونی . دوست ندارم این وضعیت رو . از کار اداری و آزاد هم خوشم نمیاد . دوست دارم کسب و کار خودمو داشته باشم . شاید خنده دار باشه نمیدونم . از اونجایی که هی از این شاخه به اون شاخه میپرم ، باز چند روزیه زده به سرم که تو یوتیوب فعالیت کنم . نظرتون چیه ؟ اگه تجربه ای تو یوتیوب دارید خوشحال میشم بشنوم .
۴