بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه
آلباتروس
آلباتروس جمعه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۱:۰۳ ق.ظ

300 ( مادربزرگم رفت 🖤 )

قسمت 4 جوکر رو دیدیم داشتیم قسمت 6 آکتور رو میدیدیم که گوشی بابام زنگ خورد ، عمه م بود ، یهو دیدیم داره پشت تلفن داد و بیداد میکنه ، دلم هوری ریخت ، گفت ننه م رفت بعدش گوشی رو قطع کرد . بابام 30 ثانیه چشماشو بست سرشو تکیه داد . زد زیر گریه با صدای بلند . رفتم کنارش نشستم بغلش کردم گفتم هنوز که چیزی نمیدونیم شاید حالش بد شده بردنش بیمارستان . مامان زنگ زد شوهر عمه م که موضوع رو بپرسه . خبر تایید شد . بابام داشت بلند گریه میکرد و به دنیا فحش میداد . بنده خدا آلزایمر داشت ولی سالم بود . طبق گفته ها مثل اینکه ایست قلبی کرده . شوک عجیبی بود . هیشکی آمادگیش رو نداشت . بابام اینا 7 تا بچه ن ، نصفشون با همدیگه حرف نمیزنن . هیچی از رسم و رسوم نمیدونن . الان هرکدوم اون یکی رو مقصر میدونه . کرج خونه عمو کوچیکم بوده این اتفاق افتاده . از اونجا باید ببرن بهش زهرا شستشو بدن تا مجوز بدن بتونن بیارن اینور که احتمالا تا فردا عصر یا شب طول میکشه . فردا باید بریم . دندونمم شدید درد میکنه وقت پریودمم نزدیکه . نمیدونیم قرار چی بشه . الان کرج قیامته احتمالا . طوفان در راه است . ولی احتمالا آخرین طوفان یا یکی مونده به آخری باشه . دیگه داره تموم میشه این داستان . فقط میمونه انحصار وراثت . همون موضوعی که سال ها سرش دعوا بود . 🖤

عارفه صاد محسن رحمانی
Last Comments :
Tags :
۲ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
  • عارفه صاد
    ۲۷ بهمن ۰۳، ۱۵:۴۵
    عارفه صاد
    تسلیت میگم عزیزم
    روحشون در ارامش باشه 🖤
  • آلباتروس
    ۲ اسفند ۰۳، ۱۵:۱۲
    آلباتروس
    ممنون عزیزم مرسی
  • محسن رحمانی
    ۲۶ بهمن ۰۳، ۱۲:۴۳
    محسن رحمانی
    سلام
    روحشون شاد
  • آلباتروس
    ۲ اسفند ۰۳، ۱۵:۱۴
    آلباتروس
    سلام
    ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan TempNO.7