342
پریروز که در حال نوشتن پست بودم مامانم داشت با تلفن حرف میزد ، میشنیدم داره با دوستامون حرف میزنه ولی متوجه نشدم قضیه چیه . بعد اینکه پست رو نوشتن گوشی رو گذاشتم کنار متوجه شدم یه سری دیگه از دوستامون تو راهن و قرار یه ساعت دیگه ش برسن ، من بخاطر آرامبخش هایی که زده بودن و اون قرص خواب آوری که خورده بودم همچنان خوابم میومد ، خوابیدم و فردا صبحش با مهمونا سلام احوال پرسی کردم . باورم نمیشد انقدر خوابم میومد و گیجه خواب بودم . واقعا حس بدی بود . کل دیروز همش خواب بودم ، وقتایی ام که بیدار بودم تو فضا بودم اصلا . شب برای شام رفتیم شورابیل یکمم هوا سرد بود . مهمونا شب رو موندن و امروز صبح همگی رفتن به جز زهرا خانم و علی آقا که فکر کنم میخوان خونه بخرن اینجا . تازه امروز یکم احساس بهتری دارم . وقت پریودمم هست اعصابم ریخته بهم . دیروز بالاخره یه شلوار سفارش دادم ببینم کی میرسه دستم ، چند روز پیشم یه کت سفارش دادم . برای جفتشم خیلی ذوق دارم امیدوارم جنسشون و تنخورشون خوب باشه و نخوره تو ذوقم . کت 15 روز کاری طول میکشه تا برسه دستم ، خیلی زیاده ولی چاره ای ندارم باید صبر کنم . امیدوارم همونی باشه که میخوام .