282 ( من در دنیای موازی )
۱۹۲ ـُـمین روزِ سال
دلم یه " Yaman Koper " میخواد . یه کلبه ی چوبی در دورترین جای جهان از اینجایی که هستم . همه چی از چوب باشه . نزدیک به دریا . ( البته با امنیت کامل از انسان ها و حیوانات ) . نه خیلی کوچیک باشه نه اونقدر بزرگ که توش گم بشی . بدون تلویزیون بدون گوشی بدون اخبار بد و ناگوار . فقط یه موزیک پلیر باشه و کلی آهنگ کلاسیک فرانسوی . بوی چوب ، صدای آتیشی که از شومینه میاد و صدای بادی که از بیرون میوزه . یه جام شراب برای جفتمون . کنار شومینه بشینیم در حالی که آهنگ " Ne Quitte Pas " داره پخش مشه ، تو بغلش غرق موسیقی بشیم و فقط از سکوت و تماشای هم لذت ببریم . بعدش کلی شوخی کنیم و کل کل . بعدش چند دست ورق بازی کنیم . موسیقی گوش بدیم حرف بزنیم . بازی کنیم حرف بزنیم . شراب بنوشیم حرف بزنیم . یه " بوسه فرانسوی " هم میطلبه دیگه برای تموم کردن شب به این زیبایی .
این دنیا یه " یامان " و همچین عشقی بهم بدهکاره .
۰