دیشب از همون مجموعه ای که موکا رو خریده بودم مشتری براش پیدا شد و مامان و بابام از خدا خواسته یه ربع پیش موکا رو بردن فرودگاه که بفرستنش بره crying امروزم بلیط گیر نیاد فردا میفرستن بالاخره میفرستنش و الان یک ربعه که موکا پیشم نیست و اشکام بند نمیان ، الان غمگیمترین دختر روزی زمینم و هیچی دیگه نمیتونه آرومم کنه crying واقعا هیچی دیگه نمیتونه خوشحالم کنه ، هیچی crying

۱۳ ۰