بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه

۲۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشت» ثبت شده است.

311
‎۱۱ ـُـمین روزِ سال

سلام . مریم اینا دیروز ظهر رسیدن . من چون شاغل نیستم در نتیجه عید با روزای دیگه خیلی فرقی برام نداره فقط دید و بازدید زیاد میشه ، که اونم خدا رو شکر ما خیلی جایی نداریم واسه رفتن . یه مادر بزرگم یه خاله م و یه داییم همین ، یه دونه م عروس خاله م مونده بود که دیشب همگی رفتیم و تمام . البته همه اینا رو دوباره با مریم باید بریم . مثلا فردا قرار خونه مادر بزرگم بریم . قراره موهامو پروتئین تراپی کنه و براش خیلی هیجان دارم . کتاب خوندنم خیلی کمتر شده چون کتابی که دارم میخونم رو دوسش ندارم . آلمانی رو دو هفته ای میشه یک کلمه هم نخوندم و بزرگترین ناراحتیم بابت همینه . یه سریال جدید به اسم "Leyla" رو شروع کردم ، عالی نیست ولی بدم نیست ، بازیگراش رو دوست دارم . تقریبا با خورده پس اندازام و عیدی هایی که گرفتم کل پولم میشه 5،000،000 تومن . که نمیدونم برم کتونی و یکی دو تا نیازهای کوچیک رو خریداری کنم یا کار دیگه ای کنم ! با 5 تومن چه سرمایه گذاری ایی آخه . پیشنهادی دارین ؟ اگه خرج کنم یه روزه تموم میشه ولی اگه مثلا تو صندوق های طلا بزارم شاید یکم سود کنم . نمیدونم واقعا . دلم یه کتونی مدل سامبا میخواد ، تو سریال لیلا ، دختره از این کتونیه پوشیده بود واقعا دوست داشتم منم داشته باشم . البته که پولم به اصلش نمیرسه .

۲ ۰ ۰

1404
‎۳ ـُـمین روزِ سال

سلام از اولین پست سال 1404 . سال نو همگی مبارک ، امیدوارم سال خوبی باشه برای هممون . یک هفته آستارا بودیم و تازه امروز ظهر برگشتیم . سریع یکم وسایل رو جا به جا کردیم بعدش رفتم یه دوش گرفتم حاضر شدیم رفتیم خونه مامان بزرگم ، دو تا از دایی هام و خاله بزرگم اونجا بودن . اولش خورد تو ذوقم ولی چاره نبود باید میرفتیم داخل . نیم ساعت نشستن بعد حاضر شدن برن خونه همون داییم که ما باهاشون حرف نمیزنیم دو سالی میشه . مام یه ربع نشستیم برگشتیم خونه . یکم خونه رو تمیز کردیم مامان یکم حلوا درست کرد ، خاله م و داییم اینا اومدن عید دیدنی ، همشون با هم میومدن بهتر بود ولی اشکال نداره . ساعت 23:00 تقریبا بلند شدن رفتن . ظرفا رو جمع کردم شستم یکمم ماکارونی صدفی گذاشتم پخت خالی خوردم اومدم که بخوابم ، گفتم قبل خواب یه پستی بزارم .

اتفاقات و دستاوردهای 1403

دلار شد 100،000 تومن

طلا گرمی 8،000،000

1 میلی گرم طلا 7،850

سکه تمام 97،000،000

کتاب خوانی رو شروع کردم

زبان آلمانی رو شروع کردم

یوتیوب رو جدی تر دنبال میکنم

استایل جدیدمو پیدا کردم

150 میلی گرم معادل 1،200،000 تومن پس انداز کردم

۲ ۰ ۲

310
‎۳۶۳ ـُـمین روزِ سال

بالاخره نتونستن تحمل کنن و دیشب یه درگیری کوچیکی بینشون شد . بمونه اینجا شاید بعدا اومدم نوشتم .

بعدا نوشت : هنوز یک ساعت از پستی که گذاشتم نگذشته بود دعوای اصلی شروع شد 😐 هنوز بدنم داره میلرزه قلبم تند تند میزنه بهش فکر میکنم . حتی دستام میلرزه نمیتونم بنویسم 

۰ ۰ ۰

309
‎۳۶۲ ـُـمین روزِ سال

تقریبا دو ساعتی میشه بیدارم و نمیتونم بخوابم ، هم زمین سرد و سفته هم هوا سرده هم گلوم احساس میکنم پر اسید شده بعضی وقتا تا حد خفگی میرم .‌ الان دلم میخواست نصف لیوان عرق نعنا درجه یک رو سر میکشیدم بلکه راه گلوم باز شه . سرمو یکم بالاتر گذاشتم گردنم درد گرفته . ظهر قبل اینکه بیایم هواشناسی رو نگاه کردم هوای اینجا ۱۹ درجه بود ، برای همین نفری فقط یه پالتو آوردیم 😩 لباس خونه فقط تیشرت آوردیم و الان دارم یخ میزنم 🥶 

۱ ۰ ۱

308
‎۳۶۱ ـُـمین روزِ سال

امروز صبح دوباره رفتم دکتر ، به عکس نگاه کرد هیچی نداشت برای گفتن ، گفت یه آمپول دگزا بزن . همین . زدم الانم تازه از حموم در اومدم قراره بریم آستارا احتمالا تا عید و چند روز بعد از عید هم اونجاییم . یعنی مصیبته تمامه برای من . اونجا نه راحت میشه حموم رفت نه میشه استراحت کرد ، احتمالا پریود هم بشم 😭 باید همه قرصهای مسکن رو بردارم اونجا یه وقت کم نیاد 🥺🤦🏻‍♀️ . کتابی که باید تموم میکردم موند . باید یه رمان عاشقانه ای چیزی دانلود کنم پی دی افش رو اونجا بخونم بلکه حوصلم سر نره اعصابم آروم شه . کتاب عاشقانه ی ایرانیه خوب که یکمم طنز داشته باشه معرفی کنید لطفا تورو خدا 🙏

۱ ۰ ۰