بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه

۲۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشت» ثبت شده است.

298 ( روزنوشت )
‎۳۲۴ ـُـمین روزِ سال

سلام . برای دندونم نوبت داشتم رفتم گفت مطمئن نیستم منشا درد از کجاست . و به ناچار دوباره قرار شد دو هفته دیگه برم برای جراحی ولی ممکنه باز درد دندونم خوب نشه . همه ایرادا رو باید برطرف کنم تا خوب شم . همچنان گوشی دستم نمیگیرم و حس فوق العاده ایه . روزی نهایتا نیم ساعت اونم برای دانلود فیلم و وصل شدن اینترنت به لپ تاپ . زبان آلمانی رو همچنان میخونم و خیلی ذوق دارم که دارم جلوتر میرم و بیشتر یاد میگیرم . همچنان تمرینم کمه اما دارم تلاش میکنم بیشتر تمرین کنم . تا آخر اسفند امیدوارم بتونم خیلی جلو برم و در حد ابتدایی بتونم صحبت کنم و مکالمه داشته باشم . چون با گوشی کار نمیکنم در نتیجه بیشتر مطالعه میکنم و بیشتر میتونم تو کارای خونه به مامان کمک کنم . منی که عذاب وجدان داشتم چرا 600 تومن بابت کتاب های " آبنبات پسته ای و آبنبات دارچینی " پول دادم ، حالا رفتم کتاب های " آبنبات نارگیلی و آبنبات لیمویی " رو هم خریدم . وقتی غرق داستان میشی خوندنش جالب میشه . خیلی سطحیه ولی اشکالی نداره . دوست داشتم تا آخر بخونمش . میخوام عادت کتاب خوندن رو با خوندن کتاب های ساده شروع کنم . بعد از عید کلی کتاب رمان خارجی دارم که اونا رو شزوع میکنم . زخم کاری رو تموم کردیم و واقعا اصلا توقع نداشتم اینطوری تموم شه خیلی مسخره بود . ازازیل رو شروع کردیم و شاید سریال آبان رو هم ببینیم . شام ایرانی هم قسمت 4 رو دیدیم و تمام و خوشحالم که کسی که حقش بود اول شد . جوکر رو هم همچنان میبینیم . رینگو و دن رو دانلود کردم هنوز ندیدم . سه شنبه ها و چهارشنبه ها هم که سریال های ترکیه رو میبینیم . سه شنبه ها شهرزاد رو میده و چهارشنبه ها یه سریال دیگه . مرسی که تا اینجا خوندین . آخر هفته خوبی داشته باشین .

۲ ۰ ۰

297 ( روزنوشت )
‎۳۱۹ ـُـمین روزِ سال

دو روز مونده به وقت دکترم و کلی استرس دارم هم بخاطر هزینه ش هم خوده جراحی . امروز از صبح سردرد داشتم و تا الان خوب نشده . یک هفته ای میشه دارم تلاش میکنم کمتر با گوشی کار کنم و بیشتر مطالعه کنم و تا الان تونستم بهش پایبند باشم . تو کل روز شاید 1 ساعت هم گوشی دستم نمیگیرم . از این بابت حالم واقعا خوبه . کتاب ساده و سبک " آبنبات دارچینی " رو داشتم میخوندم که تموم بشه زودتر کتاب بعدیش یعنی " آبنبات پسته ای " رو شروع کنم که ادامه ی کتاب قبلیه اما وقتی شروع کردم متوجه شدم ترتیبشون رو اشتباه خوندم . به جز این 3 جلد کتاب ، 2 جلد دیگه هم ازش منتشر شده که احتمالا اگه ارزون باشه اونا رو هم بخرم و تا قبل عید تموم کنم که بعد از عید کتابای سنگین تری رو شروع کنم . سریال مترجم رو تموم کردیم . یکم پیچیده بود اما من بازی صابر ابر رو واقعا دوست داشتم . شام ایرانی فقط یک قسمتش مونده که این هفته میاد . جوکر این فصلش عالیه واقعا نیما شعبان نژاد درجه یکه . قهوه پدری رو هم دیدیم و تازه زخم کاری رو هم شروع کردیم . دیشب شب آهنگی قسمت امیرمهدی ژوله رو دانلود کردم و دیدیم که چون دوسش دارم واقعا غرق برنامه شده بودم و خیلی بهم چسبید . امشبم برنامه " اکنون " سروش صحت قسمت تینا پاک روان رو گذاشتیم دیدیم که چون کلا سروش صحت رو هم خیلی دوست دارم اون برنامه هم یه حال و هوای خاصی داشت و واقعا خوب بود ولی از اون خوب تر برنامه " 1001 " بود که هم اول برنامه امیر تاجیک مهمونشون بود و آهنگ نوستالژی زیر آسمون شهر رو خوند که کلی حالمو خوب کرد . بعد از اون یه مهمونی داشتن به اسم ناخدا هوشنگ صمدی که تا حالا اسمشو نشنیده بودم برنامه های مربوط به ارتش و این داستانا هم تا حالا ندیده بودم ولی این برنامه گفتگوشون خیلی بهم چسبید و برام دلنشین بود واقعا دوسش داشتم نمیدونم چرا . ولی حیف که سردرد داشتم وگرنه خیلی بیشتر بهم میچسبید . همچنان خودمو با سریال خفه کردم و از بیکاری حالم داره بهم میخوره . راستی آلمانی رو هم دارم ادامه میدم فقط تمرینم کمه . هر روز دو درس با اشکان میخونم به جز جمعه ها . صبح ها هم ساعت 9 بیدار میشم تا 11 تو یوتیوب چرخ میزنم و کلی ویدیو از بچه های آلمان دانلود میکنم چون تا 11 نت رایگانه ، بعد از 11 میشینم نگاشون میکنم ، حس خوبی بهم میده . مثلا ویدیوهایی که راجب هزینه 1 ماه زندگی تو آلمان هست رو میبینم و یادداشت میکنم ببینم یک ماه زندگی تو آلمان بطور میانگین چقدر پول میخواد . خلاصه که همه چی خوبه جز اینکه هیچ کاری نتونستم جور کنم برای خودم . یوتیوبمم که هیچی فعلا . شبتون بخیر

۰ ۰ ۰

296 ( روزنوشت )
‎۳۰۴ ـُـمین روزِ سال

یکشنبه مریم با داییم اینا اومدن اینجا ، چند روزی اینجا بودن هر شب خونه یکی جمع بودیم یکی دو بار بیرون رفتیم گردش ، این داییم و زنداییم که میان انرژی زیادی از آدم میگیرن ، اصلا یه جا نمیتونن بمونن مدام تو رفت و آمد بودیم منم که اهل اینهمه تحرک نیستم برای همین خسته میشم یا احساس خستگی بهم دست میده . بقیه که میان این اتفاق کمتر میوفته . دیروز دوباره برگشتن شهرشون . زندگی به روال عادی خودش برگشت . دیشب یه ساعت برف اومد زودم قطع شد . یک هفته ای میشه دوباره شروع کردم زبان آلمانی رو با اشکان میخونم . کیفیت ویدیوهاش پایینه ولی هم رایگانه هم تایم هر درس پایینه هم فشرده درس نمیده و باعث میشه خسته نشم و درس ها برام سنگین نباشه . یک ماه دووم بیارم و بتونم مستمر بخونم و تمرین و تکرار داشته باشم دیگه میتونم ادامه بدم . همیشه اولش سخته . یه وبلاگ آلمانی هم ساختم برای خودم که بعد یک ماه که دایره لغاتم بیشتر شد بتونم روزانه یا هفته ای یک بار در حد چند خط بنویسم تا برام انگیزه بشه . اگر اینجا کسی هست آلمانی میخونه یا وب آلمانی میشناسید خوشحال میشم برام بفرستید . tschüss

۱ ۰ ۱

295 ( روزنوشت )
‎۲۹۸ ـُـمین روزِ سال

چند روز پیش طلسم شکست و بالاخره رفتیم پیش دندون پزشک اول رفتیم از دندونم عکس گرفتم بعد که بردیم پیش دکتر گفت دندونات همه سالمن فقط دو تا فک چپ و راستت دندون عقلت افقی دراومده داخل لثه و باعث میشه به بقیه دندونات فشار بیاد . گفت هر دو تا نیاز به جراحی داره . هر کدوم ناقابل بین 4 تا 6 تومن . 2 تومنم بزاریم برای جرم گیری یعنی تقریبا ناقابل 10 تومن برای دندونام باید هزینه کنم . موهامو 3 تومن فروختم که نصفش رفت برای بدهیام . دندونمم درد میکنه و نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم . یه پلنر سالانه ی 1404 خریدم اونم ناقابل 400 تومن . امروزم 150 دادم نت خریدم . تقریبا پولم داره تموم میشه . از ترس ولخرجی جرات نمیکنم بیرون برم . یعنی پامو بزارم بیرون ته مونده ی پولم تموم میشه . راستی یه باشگاه جدید افتتاح شده دو تا خونه اونورتر ، یعنی 1 دقیقه فاصله داره تا خونمون . پول داشتم میرفتم متاسفانه پول نیست . کاش اون کار اینترنتیه تا قبل عید جور میشد یه پولی دستم میومد حداقل . " مهیار عیار " که تموم شد ، واقعا دوسش داشتم حیف شد تموم شد ، الان با مامان " سوجان " رو میبینیم که اونم آخراشه دیگه خراب کردن داستان رو . جوکر رو هم تا قسمت 5 دیدیم . حس میکنم یکی از مهمونای این هفته ی " شام ایرانی " کامران تفتی باشه . خدا کنه حدسم درست باشه . یه برنامه ای عید امسال پخش میشد به اسم " هموطنز " اونو تازه پیدا کردم دانلود میکنم هر شب یه قسمتشو میبینیم . این ویروس جدیدم مثل اینکه خیلی خطرناکه مراقب خودتون باشید . شبتون شکلاتی .

۱ ۰ ۰

294 ( روزنوشت )
‎۲۸۸ ـُـمین روزِ سال

سلام . تقریبا 10 روز قزوین موندیم و پریروز بالاخره برگشتیم . روزی که داشتیم میرفتیم تو ماشین پریود شدم و واقعا حالم گرفته شد . رفتم بالاخره موهامو فروختم ، 3 و نیم گرفتم ولی 500 پول کوتاهی دادم ، یعنی در اصل 3 تومن موهامو فروختم که یک و خورده ای به مامان بدهکار بودم اونو دادم بقیه ش موند . قرار بود تا سرشونه م کوتاه کنه ولی خیلی کوتاه کرد تا گردنم کوتاه کرد . اولش خیلی ناراحت بودم ولی سشوار که کشید دیدم بهم میاد . من صورتم گرده برای همین موی کوتاه بهم میاد . تا عید به سرشونه هام میرسه مریم که بیاد هم رنگ میکنم هم پروتین تراپی . یه شب رفتیم باغ دوستاشون که من چون کلا دیر یخم باز میشه از اول تا آخر یه گوشه نشستم کلا 5 دقیقه هم حرف نزدم ، ولی خوش گذشت بد نبود . یه شبم رفتیم کافه مافیا بازی کنیم که من چون نقش ها رو بلد نبودم بازی نکردم ولی بازم خوش گذشت . اردبیلم که رسیدیم شوفاژا خراب بود تا صبح یخ زدیم ، شب دو تا پتو کشیده بودم روم . تو این 10 روز سعی کردم هر شب هرطور که شده "مهیار عیار" رو ببینم . امشبم ویژه برنامه ی "O Ses Turkiye" بود که متاسفانه اصلا جذاب نبود . نه ژوری ها نه شرکت کننده ها .

۱ ۱ ۰