بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه
۲۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشت» ثبت شده است
آلباتروس
آلباتروس جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۲:۲۱ ق.ظ

326

طبق روال هر پنجشنبه که خونه یکی برای شام جمع میشیم ، امشب خونه داییم بودیم ، چون کم حرفم و تقریبا اصلا حرف نمیزنم بخاطر همین برای من سخت و کسل کننده میگذره . وای از این عصرهای دلگیر بهار ، تابستون از اینم بدتره . چند روز پیش بالاخره بعد مدت ها طلسم شکسته شد و تونستم یه کتونی سفید تقریبا نزدیک به همون مدلی که داشتم بخرم . قبلیه رو کلا دو بار بیشتر نپوشیدم پام رو میزنه . جای یه کتونی مشکی سمت راست کنار کیف مشکی خالیه ، و یه شلوار بگ مشکی . اگه اینا رو بخرم تقریبا 70% کمد کپسولیم درست میشه . یه چند قلم جنس دیگه هم میمونه مثلا بلیزر قهوه ای و بلیزر نسکافه ای ، یا یه پیراهن سفید و یه پیراهن راه راه آبی سفید . اونا رو هم تیکه تیکه میخرم انشالله . شاید کمد کپسولیم تکمیل بشه یکم امید به زندگیم برگرده . البته طول میکشه تا همه چیشو بخرم ( از راست دومین کیف همون کیف قهوه ای اونو خودم دوختم ) بلیزر قهوه ای که گفتم ، رنگ همین کیفم میخوام . امروز ویدیو " گوسفند نجس " مکس امینی رو که خودم چند روز پیش دیده بودم رو برای مامان گذاشتم اونم ببینه یکم حال و هواش عوض شه روحیه ش شاد شه . خدا خیرش بده واقعا .

Last Comments :
آلباتروس
آلباتروس چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۴۶ ب.ظ

325

چقدر روزهای بهار کسل کننده و دلگیرن . ساعت 2 ناهار میخوری ، تا بخوری جمع کنی بشوری میشه 3 ، تا یکم با گوشی کار کنی و یه چرت بخوابی میشه 5 . و بیدار میشی میبینی هم سرت درد میکنه هم تازه ساعت 5 هوا هم روشنه . هوا بارونیه و بیرون نمیشه رفت ، بشه رفت هم باید پول داشته باشی ، الکی الکی هر روز ساعت 5 عصر پاشم برم بیرون چیکار آخه . تو خونه م آدم از 5 تا 1 شب چیکار کنه آخه !!! چقدر مگه میشه فیلم دید آخه ! نمیشه که از 5 عصر تا 1 نصفه شب پای فیلم نشست . من همینجوریش همش سردرد دارم فکر کن بخوام اینهمه فیلمم ببینم . الان 40 دقیقه ای میشه بیدار شدم . مامان بابا رفتن دکتر . منم نشستم گفتم یکم بخونمتون و خودمم بنویسم . الان میفهمم شبای زمستون واقعا نعمته . تمرین گیتار دو روز بیشتر دووم نیاورد . انگیزه میخواد ، آرامش میخواد ، ذهن آروم و بی دغدغه میخواد که هیچکدومو ندارم . قرار بود بریم قزوین . بابام نه خودش باهامون میاد نه میزاره من و مامان تنهایی بریم . به همین سادگی . دیکتاتور ، زورگو ، بد اخلاق ، بد دهن ، بی فکر ، ضعیف ، راز نگه ندار ، همیشه مریض . کلی صفت و اخلاق بد دیگه م داره ، تا صبح بخوام بگم تموم نمیشه . زندگیمون رو تباه کرد . خدایا ...

Last Comments :
آلباتروس
آلباتروس شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۳:۵۱ ب.ظ

324

امروز صابخونه زنگ زد و گفت خونه ش رو میخواد بفروشه و باید خونه رو خالی کنیم . حدس میزنید من در حال انجام چه کاری بودم ؟ داشتم کمد لباسام رو مرتب میکردم و به شکل جدیدی که مدت ها میخواستم بچینم ، میچیدم . به همین راحتی . خیلی خورد تو ذوقم . حالا مگه خونه میشه پیدا کرد این وقت سال . این دفعه م اگه بتونیم خونه 3 خواب پیدا کنیم واقعا معجزه میشه ، که خیلی بعید میدونم بتونیم . بابامم دوباره از استرس حتما مریض میشه . یکی دو ماه داستان داریم حالا . اتفاقا من این خونه و این اتاقم رو دوست ندارم . ولی در کل پیدا کردن خونه و اسباب کشی کار سختیه ، مخصوصا با پول ما . دعواها داریم این یکی دو ماه . کاش میتونستم بخوابم دو ماه دیگه بیدار شم . فکرم خیلی درگیر شد . دیدید گفتم نمیشه آدم ذهنش آروم باشه همیشه یه اتفاقی میوفته بالاخره . امیدوارم هرچی زودتر یه خونه سه خواب پیدا کنیم که هم خوب باشه هم خیلی پایین شهر نباشه .

Last Comments :
آلباتروس
آلباتروس جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

323

امروز داشتم گالری گوشیم رو تمیز میکردم چند تا ویدیو قدیمی از استاد آردفروشان دیدم حس گیتار تمرین کردن تو دلم زنده شد ، بعد از چند سال گیتار رو دوباره دست گرفتم وقتی شروع به تمرین کردم اولین ملودی ایی که نواخته شد آهنگ "پرواز" بود ، واقعا این آهنگ رو خیلی دوست دارم و همیشه دوست داشتم بتونم کامل و بی نقص بنوازم . روند یادگیری زبان آلمانیم خیلی کند شده ، فقط با اپ "بوسو" دارم میخونم فعلا که خیلی اپ مفیدیه من واقعا دوسش دارم . شاید کم کم کالیمبا رو هم شروع کردم . از یوتیوب دلسرد شدم ، هممون همینیم ، وقتی یه کاری رو شروع میکنیم ممکنه یه جاهایی کم بیاریم و دلسرد بشیم . سریال اشرف رویا رو همین الان داشتم میدیدم قسمت جدیدش رو ، خیلی جای حساسی تموم شد لامصب . کتاب "کتابخانه نیمه شب" رو همونطور گذاشتم و دستم نمیره بخونمش نمیدونم چرا داستانش جذبم نکرد . شاید دل نمیدم بهش شاید باید صبر کنم یکم جلوتر بره داستان نمیدونم . متاسفانه جز ژانر عاشقانه و کمدی ، چیز دیگه ای جذبم نمیکنه . جالبه کلی کتاب فلسفی دارم . هم دوست دارم مثلا از فلسفه بخونم هم علاقه ندارم ، مغزم نمیکشه .

Last Comments :
آلباتروس
آلباتروس شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۵۲ ب.ظ

321

امروز صبح ساعت 11 بیدار شدم ، خیلی دارم سعی میکنم مثل قبل شبا زود بخوابم صبحا هم زود بیدار شم فعلا که موفق نشدم . یکم سعی کردم آلمانی بخونم یکم ویدیوها رو بالا پایین کردم رسیدم به استندآپ های مکس امینی ، این بشر واقعا عالیه ، یکی از دلایل من برای آشنایی با زبان آلمانی مکس بود . دلیلشو نمیدونم اما مکس همیشه فقط تو کشور آلمان استندآپ هاش رو به زبان فارسی برگزار میکنه . یه اجرا داره جدیدا تو یوتیوبش آپلود کرده به اسم " گوسفند نجس " بعد اینکه چند تا از ویدیوهاش رو دیدم ترغیب شدم برم این اجرا جدیده ش رو ببینم ، خیلی جالب بود یک ساعت خندیدم خلاصه . بعد ناهار که خوابیدم ، خواب دیدم رفتم اجرای مکس ، ردیف اول نشستم و اونم داره اجرا میکنه ، یه لحظه اومد پایین کنارم یا رو به روم نشست (جاش دقیق یادم نیست) منم یهو گرفتم جفت لپ هاش رو محکم بوس کردم لپ هاش قرمز شد . بعد که برگشت بالا و داشت به اجراش ادامه میداد من به لپای قرمزش نگاه میکردم خنده م میگرفت اونم میدید دارم بهش میخندم خودشم میخندید . اجراش که تموم شد نگاش کردم دیدم با ایما و اشاره داره بهم میگه بیست دقیقه بعد فلان جا باش ، منم طبق معمول هیچی از آدرس نمیفهمم که ، متوجه منظورش نشدم ، مجبور شد برای رو یه کاغذ بنویسه آدرس رو و بزاره رو اون صندلی که همیشه کنارش هست . چند تا کاغذ دیگه م اونجا بود ، بعد اینکه مکس رفت هرچی گشتم کاغذ رو پیدا نکردم . خیلی ناراحت کننده بود ولی دیگه از خواب بیدار شدم . خیلی خواب شیرینی بود . الانم پاشدم ضرفا رو شستم چای دم گذاشتم مامان اینا اومدن بشینیم پای سریال . زنگ زدم مامان ، گفت بابا فشارش بالا رفته ، رفته بیمارستان دارم میرم پیش اون . میخواستم یکم دیگه تا اونا بیان آلمانی بخونم کلا مامان که اینو گفت حس و حالم پرید یکم استرس گرفتم نکنه مثل پارسال بشه یهو سکته کنه باز . تا برسن خونه من از استرس میمیرم . البته چند روز پیشم اینطوری شد رفت دکتر یه قرص زیر زبونی دادن بهش کم کم خوب شد . امیدوارم ایندفعه م چیزیش نشه . بعد از دیدن همچین خواب شیرینی همچین اتفاقی نباید میوفتاد . من برم ببینم میتونم آلمانی بخونم یکم .

Last Comments :
۱ ۲ ۳ ---- ۴۷ ۴۸ ۴۹ بعدی
Made By Farhan TempNO.7