119 ( سیاهکل )
۵ ـُـمین روزِ سال
سلام سلام سلام امیدوارم عالی باشید
سه شنبه 3 فروردین 1400 با خانواده خاله و دایی رفتیم سمت آستارا یه جایی پیدا کردیم نشستیم و بعد از تقریبا یک سال تجدید خاطره کردیم ، هوا یکم سرد بود پتو کشیده بودیم دور خودمون ولی به هر حال خاطره خوبی شد با اینکه نسبت به سری های قبل تعدادمون کمتر بود ، یعنی دو تا دخترای داییم و یه پسر و عروس خاله م نبودن اما بازم کلی خندیدیم و ثابت شد بدون بعضیا هم میشه خوش بگذره
از اونجا ما با همه خدافظی کردیم و راه افتادیم سمت سیاهکل که مریم و محمد رو بزاریم پیش خانواده محمد ، هدف این بود هم خودمون یه مسافرتی رفته باشیم و آب و هوامون عوض شه هم نزاریم بچه ها با اتوبوس برن .
۰