کسی رو اینجا داریم شغلش مترجمی باشه ؟ یادمه یه نفر بود رشته دانشگاهیش زبان انگلیسی بود ! یا چند تا معلم دیگه م بودن که نمیدونم چی تدریس میکنن . اگر ترجمه یا تدریس میکنید میشه پیام خصوصی بزارید صحبت کنیم یکم ؟! 

 

۱ ۰

کسی میدونه چرا برای ثبت آدرس جدید کد تایید برام نمیاد ؟ مشکل از چیه ؟

۱ ۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سلام امیدوارم خوب باشین . هنوز نتونستم به خونه جدید عادت کنم . یکم خونه بد قلقیه . با قبلیه فرقش زیاده شاید بخاطر همینه نمیتونم ارتباط بگیرم . شایدم چون حس میکنم نهایتا یکی دو سال اینجا بمونیم خیلی ارتباط نمیگیرم . نمیدونم . فرشا رو دادیم قالی شویی تا فرشا رو تو خونه نچینیم انگار خونه بهم ریخته س . تلویزیون هنوز وصل نیست . اصلا نمیدونم خط تلفن داره یا نه ، در نتیجه وای فای هم قطعه . امروز کتابامو یکم مرتب کردم ولی هنوز لباسام بهم ریخته س . دیشب مامان حالش خیلی بد بود فشارش بالا بوده ، بابا بردش درمانگاه . و من انقدر تمرکزم بهم ریخته و پریشونم که به شرکت پیام دادم و گفتم دیگه نمیتونم کار کنم . انقدر فشار کار زیاد بود که دیگه نتونستم تحمل کنم . دیشب منم مثل مامان از سردرد داشتم میمردم ، قرص خوردم یکم بهتر شدم . آخرین فایلم دیشب تحویل دادم و تمام .

۳ ۰

سلام . بیان کردن حس و حالم غیر ممکنه ، نمیدونم چی بنویسم و چطوری بنویسم . باورم نمیشه امشب آخرین شبیه که تو این خونه ایم و فردا قراره برای همیشه از اینجا اسباب کشی کنیم . من این خونه رو خیلی دوست داشتم . کلی حال خوب و خاطره خوب داشتم ( و البته خاطرات تلخ ) یه خونه ی ویلایی مستقل حیاط دار . خونه ای که شاید دیگه هیچوقت مثلش رو نتونیم داشته باشیم . خونه ی جدید یه خونه آپارتمانی 7 طبقه س ، و تا مدت ها همه چی خیلی برامون سخت خواهد بود . اینکه وقتی از پنجره بیرونو نگاه میکنیم دیگه نمیتونیم یه حیاط خوشگل درخت دار رو ببینیم سخته ، اینکه ویو اتاقم دیگه درختای حیاط و صدای گنجشکا نباشه خیلی سخته . اینکه خونه دیگه مستقل نباشه سخته . خونه ی رویاییه من همیشه خاطراتت باهام میمونه و هیچوقت از یادم نمیری و همیشه دلتنگت خواهم شد . آخرین پستم رو دارم تو این خونه مینویسم . نمیدونم چقدر طول میکشه تا به خونه جدید عادت کنم اما امیدوارم انقدر پربرکت باشه و لحظه های شادی داشته باشیم که کمتر دلتنگ این خونمون بشم .

۷ ۰