336
خیلی هفته ی عجیبی بود ، عجیب نه ، یه جوری بود . چهارشنبه هفته پیش بود فکر کنم مریم اومد . یه روز همگی رفتیم بیرون . فرداش یا پسفرداش مامان بزرگم رو بردن بستری کردن یه هفته س هنوز بستریه . خدا رو شکر پسرهاش هم همکاری میکنن وگرنه اگه قرار بود فقط مامانم و خاله م پیشش بمونن خیلی اذیت میشدن ، حتی یکی از زندایی هام هم میره چند ساعتی رو میمونه . امشبم نوبت مامانه بره بمونه ، احتمال 50% فردا مرخصش کنن . کاش مرخص کنن همه راحت شن همشون خیلی خسته شدن میدونم . مخصوصا دخترا که شبا میمونن . امروز رفتیم یه سر بهش زدیم ، زنداییم پیشش بود همونکه از ما خوشش نمیاد . کل فامیل ( غیر از چند نفر ) از ما خوششون نمیاد واقعا خیلی عجیب و جالبه . بعدش یه سر به بابا بزرگم زدیم بعدشم مریم خرید داشت دو ساعت خیابونا رو گشتیم ، کف پام درد میکنه الان . منم کلا این چند روز همش استرس دارم نمیدونم چرا . یا بهتر بگم هم میدونم چرا هم نمیدونم .
بابام این هفته بیشتر مراعات مریمو کرده که دعوا راه ننداخته ، بعد از اینکه مریم بره باز روز از نو روزی از نو . بیشتر استرس اونه ، یکمم برای بیکار بودنم ، هنوز نتونستم درآمد داشته باشم و تیکه های بقیه آزار دهنده س . انگار همه دست به یکی کردن روحم رو نشونه گرفتن . مامان بنده خدا از وقتی اومده داره برای مریم خیاطی میکنه ، بعدشم باید بره پیش مامان بزرگم ، قبلشم از ظهر تا 9 شب سر پا بوده . گردنشم که درد میکنه ، امیدوارم بدتر نشه . واقعا حال روحیم افتضاحه . من یه چیزی میگم شما یه چیزی میشنوید . افتضااااح . جسممون تیر خورده باشه چقدر درد میکنه ؟ چطوری میشیم ؟ حالا انگار من روحم تیر خورده . درد روح از درد جسم بیشتره . حتی زبانم نمیخونم دیگه . وقتی به اونهمه زحمتی که کشیدم فکر میکنم و بعد یهو ول کردم ، اعصابم خورد میشه . ولی از هفته بعد یا شایدم همین هفته شروع کردم دوباره . کم کم باید بخونم که فشار نیاد ، هر چند قبلا هم کم کم میخوندم . مریم فردا صبح نزدیکای ظهر قراره بره . مریم که بره مامان بزرگمم مرخص کنن انشالله به روتین قبلمون کم کم برگردیم . بنده خدا مامان یه هفته س یا بیمارستانه یا پشت میز خیاطی . دلم براش میسوزه . تو این یه هفته هیچکدوم از فیلما رو ندیدیم . کلی سریال هست باید ببینیم . عطرهام هم امروز رسیدن ، تو پست بعدی راجبشون مینویسم .
پ.ن : دیشب بعد از یه هفته که بیشتر خونه بودیم قرار شد بریم خونه خاله م ، مریم چند دست لباس برای خودش سفارش داد ، منم یه شومیز راه راه آبی سفید سفارش دادم . یه شومیز سفید هم مریم خودش از اینجا خریده اونم اگه پول داشته باشم میرم میخرم . تقریبا بیشتر موارد مورد نیاز کمد کپسولیم داره تکمیل میشه . البته که هرچی بخری بازم کمه ولی جند قلم دیگه بخرم رو به تکمیلی میره . مثلا قبلا از واجبات یه شوار پارچه ای مشکی گشاد و یه کتونی سفید بود ، اون دو تا رو گرفتم الان از واجبات یه دامن قهوه ای و کمربند با یه صندل قهوه ای هستش . و البته یه سری چیزای دیگه .