294 ( روزنوشت )
سلام . تقریبا 10 روز قزوین موندیم و پریروز بالاخره برگشتیم . روزی که داشتیم میرفتیم تو ماشین پریود شدم و واقعا حالم گرفته شد . رفتم بالاخره موهامو فروختم ، 3 و نیم گرفتم ولی 500 پول کوتاهی دادم ، یعنی در اصل 3 تومن موهامو فروختم که یک و خورده ای به مامان بدهکار بودم اونو دادم بقیه ش موند . قرار بود تا سرشونه م کوتاه کنه ولی خیلی کوتاه کرد تا گردنم کوتاه کرد . اولش خیلی ناراحت بودم ولی سشوار که کشید دیدم بهم میاد . من صورتم گرده برای همین موی کوتاه بهم میاد . تا عید به سرشونه هام میرسه مریم که بیاد هم رنگ میکنم هم پروتین تراپی . یه شب رفتیم باغ دوستاشون که من چون کلا دیر یخم باز میشه از اول تا آخر یه گوشه نشستم کلا 5 دقیقه هم حرف نزدم ، ولی خوش گذشت بد نبود . یه شبم رفتیم کافه مافیا بازی کنیم که من چون نقش ها رو بلد نبودم بازی نکردم ولی بازم خوش گذشت . اردبیلم که رسیدیم شوفاژا خراب بود تا صبح یخ زدیم ، شب دو تا پتو کشیده بودم روم . تو این 10 روز سعی کردم هر شب هرطور که شده "مهیار عیار" رو ببینم . امشبم ویژه برنامه ی "O Ses Turkiye" بود که متاسفانه اصلا جذاب نبود . نه ژوری ها نه شرکت کننده ها .