265( روزنوشت ) 3شنبه 10 بهمن 1402
سلام سلام سلام . واای چقدر حرف دارم و چقدر وقت ندارم . دلم برای اینجا و نوشتن و خوندنتون یه ذره شده . ولی هرچی تعداد نویسنده ها کمتر میشه دست و دلم به خوندن سردتر میشه . بگذریم .
حال و هوای تازه ایی رو دارم تجربه میکنم . یادم نیست راجب ( م ) گفته بودم یا نه ، اگه نگفته بودم که هیچی ولی اگه گفته بودم باید اضافه کنم که بیشتر از 1 ماه میشه تموم شده . کاملا یهویی و کاملا بی دلیل و بدون مقدمه عاشق آلمان و زبان آلمانی شدم . احتمالا تو نوشته های قبلی مربوط به زبان ها به این موضوع اشاره کرده بودم که از دو تا کشور و زبان متنفرم که یکیش آلمانی بود . خودم شاخ درآوردم وقتی دیدم یهو عاشق این زبان شدم . شروع کردم ریز ریز به یادگیری . با یوتیوب و یه اپلیکیشن که بهترین اپی هست که تا حالا باهاش کار کردم . 2،3 تا ویدیو ورزشی از یوتیوب دانلود کرده بودم صبح ها نیم ساعت ورزش میکردم که عالی بود حالم خوب میشد از صد تا باشگاه رفتن بیشتر جوابه ، همون روز اول پاهام درد میکرد . تا اینکه ...
تا اینکه به پبشنهاد قدیمی ترین و بهترین رفیق بلاگفاییم به یه آقایی لینک شدم برای شروع کار . کارش تبلیغاتیه به صورت دورکاری . اولش پیش خودم گفتم از صبح ساعت 7 بیدار میشم تا 1،2 ظهر تموم میکنم سر ماهم حقوقمو میگیرم و کیف میکنم کلی کم و کسری هام رو تهیه میکنم دم عیدی . ولی وقتی وارد کار شدم دیدم از این خبرا نیست . از صبح ساعت 4:30 بیدار میشم تا 10 شب به زور تموم میکنم تازه با کلی چشم درد و سر درد و گردن درد و کمر درد و از همه بدتر درد میگرنم . خلاصه آخر شب داغون میشم . بین اینکه ادامه بدم یا نه گیر کردم . دیشب که ساعت 10 شب تموم شدم ، صبح مثلا خواستم یکم بیشتر بخوابم ساعت 7 بیدار شدم چنان سردرد و معده دردی داشتم نتونستم اصلا کار کنم . از صبح 2 تا قرص نووافن خوردم هنوزم سرم درد میکنه . از روزی که این کارو شروع کردم نه آلمانی میتونم بخونم نه ورزش میتونم بکنم . حتی کارهای روتین روزانه م رو هم نمیتونم انجام بدم . اگه مریضی بزاره تلاش میکنم ادامه بدم حداقل تا عید که یه پولی دستمو بگیره . از هیچی که بهتره . الانم برم کارای فردا رو یکم آماده کنم بلکه یه ذره زودتر تموم شد . پول دستم بیاد دو سه تا کار خیلی مهم هست اونا رو باید تو اولویت قرار بدم . یکیش ثبت نام کلاس زبان انگلیسیه که بیشتر از 15 ساله نتونستم تمومش کنم ، 5 هفته هر هفته 2 جلسه ناقابل 1,600,000 . یکیش خرید یه پایه نگهدارنده برای گوشی که شروع کنم به تولید محتوا و یکیشم تبلیغ گذاشتن برای آپارات و یکم هزینه برای ساخت لوگو و این داستانا هم برای یوتیوب هم آپارات .
شماها چه خبر ؟! این مدت من نبودم چی کارا کردین چی گذشته بهتون ؟ یکمم شما تعریف کنید ... خیلی دلم میخواد با صبر و آرامش بخونمتون ولی واقعا وقت ندارم . مرسی که تا اینجا وقت گذاشتین و خوندین .