264 ( روزنوشت )
باز نصفه شبی از اون حمله های عصبی که انگار داری منفجر میشی بهم دست داده که مثل مرغ پرکنده نمیدونم چیکار کنم . نمیتونم بخوابم عصبی شدم خوابم میادا ولی نمیتونم .
باز نصفه شبی از اون حمله های عصبی که انگار داری منفجر میشی بهم دست داده که مثل مرغ پرکنده نمیدونم چیکار کنم . نمیتونم بخوابم عصبی شدم خوابم میادا ولی نمیتونم .