بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه
آلباتروس
آلباتروس جمعه, ۱۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۲ ق.ظ

187 ( روزنوشت )

سلام سلام سلام امیدوارم عالی باشید 

در ادامه پست قبل

ناهار جاتون خالی بورانی پلو داشتیم که من عاشقشم . به مامان گفتم امروز منم باهات میام مغازه برم یکم بخوابم بعد با هم میریم . رفتم تو جام هر کاری کردم نتونستم بخوابم ، چند دقیقه ای فکر کنم چشام رفت اما سریع از خواب پریدم . یه خانم دیگه م زنگ زد برای فردا قرار گذاشت بیاد خونمون . کل روز فکر میکردم فردام قراره مامان بره مغازه اصلا حواسم نبود فردا جمعه س . مغازه نمیره عوضش قراره بره خونه مامان بزرگم که شاید منم باهاش برم . همه غصه مون اینه که چجوری به مامان بزرگم بگیم قضیه خاله م رو . خدا خودش رحم کنه بهمون . 

بعد از اینکه نتونستم بخوابم بلند شدم حاضر شدم کتابمم برداشتم مامانمم کتابش رو داد بزارم کیفم و راه افتادیم . مغازه اولش چند نفری اومدن بعدش خلوت شد نشستیم یکم حرف زدیم اول بعدش هر دو شروع کردیم به خوندن کتابا . برای من بین 30 تا 35 صفحه ش مونده بود که نشستم یه سره همه ش رو خوندم و بالاخره تمومش کردم . کتاب خوبی بود اما من دوسش نداشتم . دلم یه رمان سبک ایرانی طور ساده میخواد مثل آبنبات هل دار که چند صفحه ای ازش خوندم از فردا میشینم بقیه ش رو میخونم . مامان بعد از اینکه رفتیم مغازه یکم حال و هواش عوض شد ، شاید اگه من نمیرفتم باهاش و تنها میرفت ، کلی فکر و خیال میکرد ولی چون با هم بودیم مشغول حرف زدن شدیم و کتاب خوندن برای همین فکرش مشغول شد . برگشتیم خونه طبق معمول همیشه سالومه رو با یه ساعت تاخیر تماشا کردم که مثل ببین تی وی این قسمت جذاب نبود برام . اومدم تلگرام رو باز کردم دیدم عکس های ماگ رو گذاشتن ، کلی ذوق کردم همه شون رو سیو کردم ادیت زدم یه ذره و 8 تاشون رو پست کردم . خدایی از همه جا ارزونتر گذاشتم که جذب مشتری کنم ولی هیچی فالور ندارم cryingاز چند نفر خواستم برام تبلیغ بزارن قبول کنن یا نه ، کی ماگشون رو سفارش بدن کی دستشون برسه کی تبلیغ کنن اصلا نمیدونم ، اما بدون حمایت نمیشه . و طبق معمول ساعت 2:30 من هنوز دارم پست مینویسم و اصلنم خوابم نمیاد . البته فردا جمعه س و روز استراحته .

+ آهان راستی نشستم یه برنامه ریختم برای خودم . به جز مطالعه کلا 4 تا کار برای تمرین دارم که هر روز وقتی بخوام هر 4 تا رو انجام بدم واقعا نمیشه ،سخته ، رو هیشکدوم نمیشه تمرکز کرد . برای همین روزی دو تا گذاشتم که انجام بدم وقت و حوصله داشتم اونیکی ها رو انجام میدم وقت نداشتمم که هیچی . 

مثلا شنبه برنامه نویسی - کالیمبا باید تمرین کنم وقت اضافه آوردم گیتارم تمرین میکنم

و یکشنیه زبان - گیتار باید تمرین کنم که از وقت اضافی داشتم کالیمبام تمرین میکنم

همینطوری به ترتیب تا پنجشنبه

باز زیاد حرف زدم ببخشید

شبتون شکلاتی

Last Comments :
Tags :
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
Made By Farhan TempNO.7