163 ( روزنوشت ) ادامه دو پست قبل
سلام سلام سلام امیدوارم عالی باشید
ظهر روز جمعه تون بخیر باشه
در پیوست پست قبلی خواستم بیام و بگم که بعد از پاره کردن ده ها برگه بالاخره یه متن دو صفحه ای نوشتم و تقریبا 20% مسیر رو رفتم و اصلی ترین قسمتش همین متن بود که انجام دادم ( با توجه به اینکه من حتی یک بار هم انشا های دوران مدرسه رو خودم نمینوشتم ) و تشکر میکنم از کسانی که متن رو خوندن و نظر دادن ( همون یک نفر منظورمه ) یا کسانی که خوندن اما نظری نداشتن یا حتی کسانی که کلا نخوندن . از همه ممنون و برام دعا کنید که بتونم انجامش بدم .
* اما یکم توقعم ازتون بیشتر از این بود نمیدونم چرا روز به روز داریم سردتر و کمتر میشیم . هستیم اما انگار نیستیم . اینطوری نباشیم تورو خدا همدیگه رو تنها نزاریم کنار هم باشیم با هم حرف بزنیم همدیگه رو بخونیم اگه نظری داریم هرچند کوتاه ، نظر بزاریم که حس تنها بودن نکنیم . من خودم متن هام حداقل 10 تا لایک و دو سه تا نظر رو میگرفت نمیدونم مدتیه چی شده که حتی یه لایک یا یه نظر هم نمیگیرم ( شاید بخاطر قالب ها باشه شایدم کلا کسی منو نمیخونه نمیدونم ) . هدف از گذاشتن پست لایک و کامنت نیستا ، هدف با هم بودن و در کنار هم بودنه . امیدوارم روز به روز بیشتر مثل یه خانواده بشیم .
برام خیلی دعا کنید . خیلی زیاد .