227 ( روزنوشت ) 15 / مهر / 1401 - جمعه
۲۰۲ ـُـمین روزِ سال
سلام سلام حال هیشکی خوب نیست اما امیدوارم به زودی حال هممون خوب بشه
هفته پیش که داشتم روزنوشتم رو مینوشتم ته دلم میگفتم تا هفته بعد ایشالا همه چی درست میشه و هفته بعد سرشار از انرژی میام و مینویسم . یک هفته گذشت بدتر نشده باشم بهترم نشدم ، نمیدونم الان میتونم بگم ایشالا تا هفته بعد همه چی درست میشه یا نه . به هر حال . حوصله نوشتن ندارم خلاصه وار ... ساخت ایران رو همین امشب تموم کردیم . دو فصل تقریبا از کتاب راز رو خوندم . یکم با کالیمبا آهنگ " برای " رو تمرین کردم . یکم زبان خوندم . کیف چرمی که پارسال دوخته بودم رو دسته ش رو درست نکرده بودم که اونم امروز درست کردم . زبان چینی ام نزدیک 2 ماه داره میشه که نخوندم و 10 درس عقبم و به شدت از این بابت عصبی ام باید زودتر شروع کنم و خودمو برسونم به کلاس . فکر کنم همش همین بود . یه چیزی ام که هفته پیش یادم رفت بنویسم این بود که تنها تغییری که خودآگاه یا ناخودآگاه به وجود اومده اینه که صبح ها همیشه قبل 9 بیدار میشم . نسبت به موقعی که 5 بیدار میشدم دیره اما اخیرا همش 10 - 11 بیدار میشدم که خدا رو شکر جدیدا همش زود بیدار میشم بدون اینکه ساعت کوک کنم . همین .
مرسی که تا اینجا اومدی و خوندی امیدوارم آخر هفته خوبی رو گذرونده باشی و اول هفته رو پر انرژی شروع کنی .
۳