250 ( رهایم کن ) خطر اسپویل
۱۰۶ ـُـمین روزِ سال
امشبم تا قسمت 14 دیدم ( 4 قسمت )
برادرایی که فکر نمیکردم تو روی هم وایسن ، وایسادن .
هاتفی که فکر نمیکردم به برادرش خیانت کنه و همچین دروغ بزرگی رو بگه ، گفت .
مارالی که فکر نمیکردم بین هاتف و حاتم حرف هاتف رو باور کنه ولی ، کرد .
آدما هر چقدرم کسی رو دوست داشته باشن ، وقتی بهشون فشار میاد ، حرفایی که سالها تو دلشون مونده رو به زبون میارن ، مثل صحبت های حاتم و پدرش . دلم خیلی برای حاتم سوخت .
واقعا از آخر سریال میترسم . کاش پایان تلخی نداشته باشه .
۰