20 ( روزنوشت )
۱۴۱ ـُـمین روزِ سال
سلام سلام سلام امیدورم عالی باشید
امروز ناهار خونه مامان بزرگم دعوت بودیم ساعت ۷ صبح بیدار شدم شروع کردم به وبلاگ خوندن تا ۱۰:۰۰ بود فکر کنم که چشمام گرم شد یکی از دوستام ۳۴ تا آهنگ آروم فرستاد گفت بزن به روحت 😁 اولیش چاوشی بود آهنگ همگناه همونو زدم رو تکرار صداشم کم کردم چشمامو بستم 😴 ساعت ۱:۳۰ تقریبا رسیدیم خونه مامان بزرگ ، دایی اینام از تهران اومده بودن ( مهیار 😍 ) همه چی عالی بود ، موقع برگشتن مامانم برای شام داییم اینا رو دعوت کرد ، تقریبا ساعت ۹:۳۰ اومدن یک ساعت بعد اونیکی داییم و خاله م اینام اومدن . دورهمی بود مثل همیشه . ولی این سری یکم ناراحت شدم 🥺
۰