بهار نارنج

عشق یعنی حالت خوب باشه

بایگانی مطالب.

284 ( روزنوشت )
‎۲۳۲ ـُـمین روزِ سال

یه چند وقتیه واقعا حالم خوب نیست . هر کاری میکنم انرژی منفی رو از خودم دور کنم نمیشه . خیلی گشتم یه کار اینترنتی حتی با حقوق کم پیدا کنم اما نشد . همش این جمله مهران مدیری تو سرم میپیچه که میگفت " دیگه این دنیا به درد نمیخوره " . واقعا احساس میکنم دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه . کاش برای ادامه زندگی آدما حق انتخاب داشتن .

۰ ۰ ۲

283 ( روزنوشت ) دوشنبه 9 مهر 1403
‎۱۹۶ ـُـمین روزِ سال

دیشب بالاخره سریال " Medcezir " رو تموم کردم . برخلاف تصورم که فکر میکردم دوسش نخواهم داشت ، اتفاقا خوشم اومد . کاراکتر " یامان کوپر " شدیدا به دلم نشست . کلی حس خوب و خاطرات قشنگ تو ذهنم کاشت . امروزم سریال " Kubra " رو فشرده دیدم و تموم شد . یه سینمایی ام تازه سه چهار روز پیش اومد بیرون به اسم " Gentleman " که اونم دیدم . داشتم فشرده همشو میدیدم که زود تموم کنم قبل اینکه مریم اینا برسن همش تموم شه و راحت شم بتونم یه نفس راحت بکشم . نزدیک به 2 ماهه خودمو با سریال خفه کرده بودم . خودمم واقعا خسته شده بودم . دلم تنگ میشه اما خوب که زودتر تموم کردم . گوشه ی ذهنم گیر کرده بودن نمیذاشتن تمرکز کنم . مثل آدمی که تو کما باشه . انگار تو خلسه بودم . امشبم مریم اینا اومدن . تا جمعه شایدم شنبه میمونن . تو این مدت طبق معمول کلی مهمون بازی داریم . این چند روز بگذره ، یکم به زندگی برگردم و مغزم استراحت کنه . دوباره یه برنامه سبک برای خودم مینویسم و شروع میکنم همه چی رو . دلم برای همه چی تنگ شده . کتاب خوندن ، زبان خوندن ، وب گردی ، نوشتن ، حتی بیکار نشستن . از استاد گیتارم خواستم یکی از آهنگ های فریحا که عاشقشم رو برام نت نویسی کنه تا تمرین کنم و یاد بگیرم . خیلی دوست دارم زودتر بتونم بزنمش . امیدوارم وقت داشته باشه و بتونه برام بنویسه . از فردا هر روز دو سه تا سعی میکنم یوتیوب پست بزارم . حتی کالیمبا رو هم میخوام شروع کنم به نواختن . برای دوباره برگشتن به زندگی خیلی هیجان دارم . ولی دلم برای " Cagatay " هم خیلی تنگ میشه . کاش زودتر یه سریال عاشقانه جدید بازی کنه . فکر نمیکنم دیگه هیچوقت رو کسی بتونم کراش بزنم .

۱ ۰ ۰

282 ( من در دنیای موازی )
‎۱۹۲ ـُـمین روزِ سال

دلم یه " Yaman Koper " میخواد . یه کلبه ی چوبی در دورترین جای جهان از اینجایی که هستم . همه چی از چوب باشه . نزدیک به دریا . ( البته با امنیت کامل از انسان ها و حیوانات ) . نه خیلی کوچیک باشه نه اونقدر بزرگ که توش گم بشی . بدون تلویزیون بدون گوشی بدون اخبار بد و ناگوار . فقط یه موزیک پلیر باشه و کلی آهنگ کلاسیک فرانسوی . بوی چوب ، صدای آتیشی که از شومینه میاد و صدای بادی که از بیرون میوزه . یه جام شراب برای جفتمون . کنار شومینه بشینیم در حالی که آهنگ " Ne Quitte Pas " داره پخش مشه ، تو بغلش غرق موسیقی بشیم و فقط از سکوت و تماشای هم لذت ببریم . بعدش کلی شوخی کنیم و کل کل . بعدش چند دست ورق بازی کنیم . موسیقی گوش بدیم حرف بزنیم . بازی کنیم حرف بزنیم . شراب بنوشیم حرف بزنیم . یه " بوسه فرانسوی " هم میطلبه دیگه برای تموم کردن شب به این زیبایی .

این دنیا یه " یامان " و همچین عشقی بهم بدهکاره .

۱ ۰ ۰

281 ( روزنوشت ) پنجشنبه 5 مهر 1403
‎۱۹۱ ـُـمین روزِ سال

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

280 ( تولدم )
‎۱۸۴ ـُـمین روزِ سال

سلام امیدوارم خوب باشین . تو این 5 سالی که اینجا دارم مینویسم و طی چندین سالی که تو بلاگفا مینوشتم . این اولین باریه که روز تولدم اینجا پست نذاشتم . دلیلشم نمیدونم واقعا . شاید نسبت به سال های قبل خیلی بی حوصله تر شدم . کسایی که همیشه منو خوندن شاید بهتر بتونن حالمو درک کنن . به معنای واقعی کلمه بی حوصله شدم و هیچی خوشحالم نمیکنه . بعد مدت ها دیروز با مامان رفتیم بیرون یکم حالم بهتر شد . دوباره از شرکتی که براشون کار میکردم پیام دادن و دوباره دعوت به همکاری شدم ، اما هنوز خبر ندادن برای شروع کار . این موضوع یکم انگیزم رو بیشتر کرد و باعث شد یکم احساس سرزندگی کنم . ( البته اگه مثل سری قبل نشه و بتونم ادامه بدم ) . شرایطشون نسبت به قبل بهتر شده . امیدوارم از پسش بربیام .

دیشب سریال " Aile " رو با مامان تموم کردیم . در حد یه بار دیدن ارزششو داشت ، بیشتر از یه بار ارزش دیدن نداره . خیلی کسل کننده و حوصله سر بر بود .

۱ ۰ ۳